از شکست آمریکا تا کریدور جنجالی/ در نشست گروه ۲۰ چه گذشت
تاریخ انتشار: ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۶۵۸۰۶
خبرگزاری مهر، گروه بین الملل: هر ساله نشستی با حضور رهبران بیست کشوری که بزرگترین و سریعترین اقتصاد در حال رشد دنیا را دارند، تشکیل میشود که به آن «گروه ۲۰» گفته میشود. نشست سران گروه ۲۰ در سال جاری در دهلی نو پایتخت هند برگزار و پس از دو روز به کار خود پایان داد.
امسال نخستین بار بود که نشست درهند برگزار شد و طی آن اتحادیه آفریقا بهعنوان یک عضو دائمی این گروه پذیرفته شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
تأسیس یک بلوک اقتصادی؛ چرا و چگونه
گروه ۲۰ که دو سوم جمعیت کل دنیا و ۸۰ درصد تولید ناخالص داخلی جهان را دارد، متشکل از وزرای دارایی و رؤسای بانکهای مرکزی ۱۹ کشورهای عضو شامل؛ آرژانتین، استرالیا، برزیل، کانادا، چین، فرانسه، آلمان، هند، اندونزی، ایتالیا، ژاپن، مکزیک، روسیه، عربستان، آفریقای جنوبی، کره جنوبی، ترکیه، انگلیس، ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا در سال ۱۹۹۹و در پاسخ به بحرانهای مالی اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی و پذیرش این مساله که قدرتهای اقتصادی در حال ظهور به نحو مناسبی در مباحثات مربوط به اقتصاد جهانی مشارکت داده نشدهاند، تأسیس شد.
مدیر عامل صندوق بینالمللی پول و رئیس بانک جهانی، رؤسای کمیتههای پولی و مالی توسعه صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی هم به اعتبار مقام خود در نشستهای این گروه حضور دارند.
نشستهای گروه
جلسات گروه با هدف بحث و بررسی مباحث جهانی برگزار میشود و نخستین نشست آن در دسامبر ۱۹۹۹ در برلین به میزبانی مشترک وزرای دارایی آلمان و کانادا برگزار شد اما در پی بحران اقتصادی و مالی جهانی در سال ۲۰۰۷ نشستهای گروه به سطح سران کشورها ارتقا یافت و در سال ۲۰۰۹ به عنوان "مجمع برتر همکاریهای اقتصادی بین المللی" معرفی شد.
ریاست اجلاس گروه به صورت دورهای میان کشورهای عضو میچرخد. رئیس جلسه هر ساله از میان کشورهایی که در گروه بندیهای متفاوت منطقهای عضویت دارند، انتخاب میشود. نخست وزیر هند که کشورش میزبان این نشست در سال جاری میلادی بود، یکشنبه ۱۰ سپتامبر در دومین روز نشست پس از تصویب رسمی بیانیه مشترک گروه، ریاست آن را به برزیل واگذار کرد.
بر خلاف مؤسسات بینالمللی مانند سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه، صندوق بینالمللی پول یا بانک جهانی، گروه ۲۰ (مانند گروه ۷) دارای ستاد دائم مختص به خود نیست.
نشستی در سایه جنگ
گروه بیست یک نهاد غیر رسمی است و نشست آن هم تنها برای بحث و گفتگوست. تصمیمات گروه در پایان در بیانیهای منتشر میشود. اما بیانیهها جنبه الزام آور حقوقی ندارند. اما در این نشست میتوان برای قراردادهای قانونی که جای دیگر به امضا رسیده است، شالوده اجرایی به وجود آورد و اجرای قرارداد را سرعت بخشید.
در نشست سال جاری رهبران شرکت کننده بر سر اعلامیهای مشترک که شامل بیانیهای در مورد حمله روسیه به اوکراین بود، به توافق رسیدند. با توجه به اینکه اختلافات شدیدی بین کشورهای این گروه بر سر جنگ در اوکراین وجود داشت تعداد کمی انتظار دستیابی به اعلامیهای مشترک را به ویژه در روز اول اجلاس داشتند، اما در همان روز رهبران گروه توسل به زور برای منافع ارضی را محکوم کردند، اما از انتقاد مستقیم از روسیه خودداری کردند. دولت اوکراین گفته که این بیانیه «چیزی برای افتخار کردن نیست.»
پرهیز گروه بیست از تبدیل شدن به یک «باشگاه سیاسی»
سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه که در نبود ولادیمیر پوتین رئیس جمهور در نشست شرکت کرده بود خاطرنشان کرد که غرب نتوانست اجلاس سران گروه ۲۰ در دهلی نو را درگیر مناقشه اوکراین کرده و این به لطف تلاشهای کشورهای در حال توسعه است.
لاوروف ضمن قدردانی از هند میزبان اجلاس که به گفته او به تحکیم کشورهای جنوب کمک کرده، افزود: در نتیجه این تلاشها کشورهای جنوب «برای حفاظت از منافع مشروع خود» برخاستند و مانع از آن شدند تا غرب کل دستور کار نشست را اوکراینیزه کند و توجهات را از چالشهای پیش روی اقتصادهای نوظهور منحرف کند.
لاوروف تاکید کرد که گروه ۲۰ باید بر مسائل اقتصادی و مالی تمرکز کند و از کشورهای نوظهور تمجید کرد که مانع از تبدیل این نشست به یک «باشگاه سیاسی» شدند.
به نظر میرسد اشاره لاوروف به کمک «کشورهای در حال توسعه» به روسیه در برابر آمریکا، نشان از آن دارد که این بار اختلافات عمیقی در گروه بیست بوجود آمده که میتوان دلیل آن را کاهش نقش گروه و توانایی آن در حل مشکلات اقتصادی، حل بحرانهای بین المللی، و همچنین رشد بلوکهای اقتصادی همتراز دیگر دانست.
رشد و توسعه سازمان همکاریهای شانگهای و گروه بریکس میتوانند از مهمترین دلایل کاهش نقش و نفوذ گروه بیست باشند و اگر دو بلوک اخیر بتوانند سیاستهای اقتصادی خود را به پیش ببرند شاید در آینده رهبران بیشتری در نشست گروه بیست غیبت کنند.
راه آهن هند به اروپا؛ طرحی بلند پروازانه و بدون برنامه
یکی از مسائلی که حتی پیش از آغاز نشست گروه بیست در باره آن بحث میشد راه آهن هند به اروپا بود. پیش از آغاز نشست گمانه زنیهایی درباره دیدار جو بایدن رئیس جمهور آمریکا، نارندرا مودی نخست وزیر هند و بن سلمان ولیعهد عربستان در حاشیه نشست میشد.
این مسئله اتفاق افتاد و آمریکا توافق نامهای را با هند، کشورهای خاورمیانه و اتحادیه اروپا امضا کرد تا آنها را از طریق شبکه ای از راه آهن و مسیرهای دریایی به هم متصل کند. ایالات متحده از ژانویه بی سر و صدا در مورد این پروژه با هند، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و اسرائیل گفتگو کرده است. طرح این است که کشورهای خاورمیانه را از طریق راه آهن و هند را از طریق خطوط کشتیرانی از بنادر منطقه، به اروپای شرقی متصل کند.
ظاهراً کریدور مذکور یک طرح صهیونیستی برای وصل کردن بنادر هند به بندر حیفا و از آنجا به اروپا است. جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا نیز گفت که کریدور راه آهن شامل هند، عربستان، امارات، اردن، اسرائیل و اتحادیه اروپا خواهد شد طرحی که جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا آن را «قرارداد واقعاً بزرگ» نامید.
تحلیلگران بر این باورند که تل آویو بر آن است تا با این اقدام قدرت مانور ایران در کریدور بینالمللی شمال-جنوب را که در سال ۱۳۷۹ و در پی توافق سه کشور هند، ایران، و روسیه کلید خورد و مشارکت ایران در ابتکار یک جاده و یک کمر بند را که چین مبتکر آن است کمرنگ کند.
در عین حال گفته میشود که با کاهش ارزش کریدور شمال به جنوب و تأثیرات جنگ اوکراین، هند بر آن است تا کریدور به خاورمیانه و اروپا را را جایگزین کریدور شمال-جنوب کند.
اما آنچه که درباره این پروژه گفته نمیشود امکان عملیاتی شدن آن با توجه به مستثنی شدن ایران از این کریدور است. به طوری که بخشی از آن در زیر آبهای اقیانوس هند خواهد بود. این کریدور نیاز به سرمایه عظیم و هنگفتی دارد که بدون مشارکت عربستان در آن بعنوان بازوی مالی امکان تأمین مالی آن از سوی طرفها وجود ندارد. اما عربستان در شرایطی میتواند در آن شرکت کند که روابط خود را با رژیم صهیونیستی در آینده نزدیک عادی کند لذا آمریکا، و اسرائیل باید شروط عربستان را برای این عادی سازی که همان دستیابی به فناوری هستهای است بپذیرند.
یک نشست پرحاشیه از پیش از آغاز تا پایان
نشست گروه بیست با حاشیههایی همراه بود. پیش از آغاز نشست در دعوت نامه ارسالی به رهبران برای شرکت در نشست از سوی رئیس جمهور هند از عنوان «بهارات» به جای «هند» استفاده شده بود.
نخستوزیر هند هم با استفاده از همین موقعیت در اقدامی بحثبرانگیز طی سخنرانی آغازینش در نشست جی ۲۰ برای نامیدن کشورش به جای هند از عنوان «بهارات» استفاده کرد.
مودی به زبان هندی که زبان اکثریت مردم هند است، گفت که بهارات بهعنوان ریاست جی ۲۰ به هیئتها خوشآمد میگوید. استفاده از این نام جنجالهایی را در هند بوجود آورد.
یکی دیگر از حواشی نشست، غیبت دو رهبر یعنی ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه و شیء جین پینگ رئیس جمهور چین بود. گرچه پوتین در دور قبل هم شرکت نکرده بود اما عدم حضور رئیس جمهور چین وزن نشست را به طور محسوسی پایین آورده بود.
بخاطر عدم حضور دو رهبر عکس یادگاری که گرفته نشد و گفته شده که عکسی که همه رهبران حاضر در محل بنای یادبود مهاتما گاندی گرفتند به عنوان «عکس گروهی» رهبران گروه ۲۰ در نشست دهلی منتشر شده است.
از دیگر حواشی، نشست تعطیلی دهلینو بهسبب برگزاری اجلاس بود. خیابانهای مرکز شهر با هدف برقراری امنیت اجلاس بهطور کامل تعطیل شده و همه مراکز خرید به مدت سه روز بسته بودند.
* حسین امیری، کارشناس مسائل بین الملل
منبع: مهر
کلیدواژه: هندوستان جی بیست شهر دهلی نو روسیه ایالات متحده امریکا رژیم صهیونیستی روسیه ایالات متحده امریکا اوکراین مراکش جنگ اوکراین فلسطین ولادیمیر پوتین عراق سوریه گروه 20 ایران زلزله نتانیاهو پیش از آغاز بین المللی رئیس جمهور گروه بیست نشست گروه گروه ۲۰ راه آهن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۶۵۸۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پول انتخابات و جنگ؛ اهداف واقعیتر سفر بلینکن به منطقه
تعداد سفرهای «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا به غرب آسیا طی ۷ ماه جنگ طوفان الاقصی تقریبا به اندازه انگشتان دو دست رسیده است. او اگر فاصله سفرهای خود به منطقه را باز هم کمتر کند از وزیر خارجه به سفیر غیر مقیم آمریکا در منطقه تبدیل خواهد شد. - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، آنچه او را بارها با مسافرتی 11 هزار کیلومتری به پایتختهای منطقه کشانده، همگی به تبدیل رژیمصهیونیستی به «کتک خور همگانی» در منطقه مربوط میشوند. شاید پیش از این تصور میشد اگر رژیمصهیونیستی توسط دشمنانش محاصره شود در بدترین سناریوها همانند عثمانیها که «مرد بیمار خاورمیانه» نام گرفته بود، نامیده خواهد شد. طبق این تصور رژیم در بدترین وضعیت نهایتا مانند عثمانی به دولت بیماری با ویژگیهای مشابه دچار میشد؛ اما این مشکل مخصوص کشورهای پهناور و دولتهای قدرتمند است نه موجودیتهای کوچک با تنفس مصنوعی. وضعیت رژیم نازلتر از وضعیت بیماری است و با ادبیات دولتها قابل توصیف نیست.
حداقل طی 7 ماه جنگ، هر گروه و دولتی بوده که اراده کرده سیلیای بهصورت تلآویو زده است؛ از جمله دو دولت ایران و یمن که به شکل مستقیم دست به تنبیه رژیم زدهاند. این پدیده به بروز پدیده رژیمی سیلی خور و کتک خور در جهان منجر شده است. سفر اخیر آنتونی بلینکن به منطقه نیز برای پوشش و توجیه یکی از سختترین سیلیهایی است که رژیم طی هفتههای اخیر خورده است. پس از آنکه رژیمصهیونیستی به سفارت ایران در سوریه در 13 فروردین حمله کرد، تهران در شامگاه 25 بامداد و 26 فروردین در عملیات «وعده صادق» مراکز هدایت این عملیات را در دو پایگاه رژیم درهم کوبید.
این عملیات پیامدهای دردناکی برای کسانی داشت که دلخوش به رویاها بودند. دولتهایی که بدعهدی آمریکا در دفاع از خود را دیده بودند، خوشباورانه فکر میکردند واشنگتن حداقل برای حفظ رژیم هم که شده زمانی دست به اقدام خواهد زد.
وقتی آمریکا آنقدر تلاش خود برای دفاع پدافندی از رژیم را بزرگ کرد تا عدم دفاع تهاجمیاش از تلآویو به چشم نیاید، چشمان متحدان واشنگتن بازتر شد.
حرکت روی بندی که آمریکا برای دیگران کشیده احتمال سقوط بالایی دارد. فروپاشی دولت و ارتش وابسته اشرف غنی آخرین رئیسجمهور افغانستان که با تقلب بر سرکار آمده بود و وضعیت آشفته تلآویو به دیگران سرنوشت رژیمهای وابسته و دولتهایی که مسیر وابستگی به آمریکا را در پیش گرفتهاند، نشان میدهد. «آنتونی بلینکن» وزیر خارجه آمریکا روز (دوشنبه) در جریان تور منطقهای خود در ریاض ادعا کرد پیشرفت قابل توجهی در روند عادیسازی روابط عربستانسعودی و رژیم صورت گرفته و در مراحل پایانی قرار دارد. «فیصل بن فرحان» وزیر خارجه عربستان نیز به موازات این اظهارات در همان روز اعلام کرد کشورش به مراحل نهایی درباره توافق دو جانبه با آمریکا نزدیک شده است. این توافق به تعهدات امنیتی آمریکا به عربستان مربوط است که طبق آن واشنگتن باید در درگیریها به کمک ریاض شتافته و تسلیح سعودی با تسلیحات پیشرفته را آغاز کند. این توافق دوجانبه پیش از طوفان الاقصی بهعنوان یکی از پیششرطهای عادیسازی توسط عربستان مطرح شده بود.
اهداف منطقهای آمریکا در ماه هفتم
آمریکا درصدد به سرانجام رساندن توافق عادیسازی میان رژیم و عربستان است که اهداف جدیدی به آن نسبت به اهداف قبلی سنجاق شدهاند. این توافق اما همه آنچه آمریکا و بلینکن بهدنبال آن بودهاند، نیست. در ادامه به اهداف کنونی آمریکا پرداخته شده است.
1. پایان آبرومندانه جنگ
رژیم تاکنون 7 ماه را در جنگ بوده است. این جنگ با تفاوتهایی در چند جبهه جریان داشتهاند. ویژگی این جنگ پوشش چند جبههای است به این صورت که با کاهش تنشها در یک جبهه، افزایش تنش در جبههای دیگر آن را جبران میکند. نمونه آن خارج شدن نیروهای رژیم از مناطقی در غزه است که به کاهش تلفات صهیونیستها منجر شده و در ازای آن مقاومت لبنان بر شدت ضربات خود افزوده است. آشکار است که چیزی به نام پیروزی در انتظار تلآویو نیست و دیگر امکان ادامه جنگ نیز وجود ندارد. از این رو باید برای آن برنامهریزی کرد.
اگر رژیم طی توافق آتشبس با مقاومت غزه به جنگ پایان دهد، شکست را پذیرفته است. بر همین اساس غرب بهدنبال راه دیگری است. یک راه برای کاهش از تبعات آن، اعلام پایان جنگ در ازای عادیسازی روابط با سعودیهاست. به این شکل دلیل پایان جنگ شکست رژیم از نیروهای مقاومت غزه تلقی نخواهد شد، بلکه برخی آن را به دلیل دیپلماسی سعودی خواهند دانست که پذیرفت در ازای پایان جنگ روابط خود با تلآویو را عادیسازی کند. آمریکاییها اما به نظر میرسد اهداف بیشتری در رابطه با جنگ و عادیسازی داشته باشند. موضوع دوم تبدیل تهدید به فرصت است. اگر پیش از جنگ عادیسازی تبعاتی داشت و پس از آن نیز اینگونه تلقی میشد که ریاض کار سختتری برای ارتباط با تلآویو دارد، واشنگتن تلاش میکند برخلاف برداشتها بتواند تهدید جنگ را با اعلام عادیسازی در ازای پایان کشتار و محاصره غزه، به فرصت تبدیل کند. هدف سوم آمریکا استفاده از مواهب تجاری عادیسازی برای بازسازی و کنترل گروههای سیاسی رژیم است. ایجاد روابط پرحجم با عربستان و رشد جدی روابط تجاری میتواند ضمن کمک به بازسازی اقتصاد رژیم برای گروههای سیاسی صهیونیست نیز جذاب باشد. برخی گروههای سیاسی صهیونیست که به این مواهب تجاری چشم دارند تلاش خواهند کرد در جامعه و دولت رژیم برای پایان جنگ در ازای عادیسازی فعالیت کنند.
فروش تسلیحات ساخت رژیم به عربستان یکی از شاخههای درآمدی روابط است. اخذ پروژههای بزرگ کارخانههای آب شیرین کنی، ساختمانسازی و شهرکسازی و همچنین ایجاد باغها و مزارع کشاورزی در محیطهای سخت کویری از جمله حوزههای همکاری دو دولت است. هدف چهارم آمریکا بیحاصلسازی عملیات 7 اکتبر است. واشنگتن از ابتدای جنگ تبلیغ کرده بود عملیات 7 اکتبر برای جلوگیری از توافق عادیسازی صورت گرفت و امروز قصد دارد با پایان جنگ از طریق این توافق به دیگران بگوید طراحان به هدف خود دست نیافتند.
2. درگیری کشورهای مسلمان با یکدیگر
شاید توسعه جنگ از مبدا و با حضور رژیمصهیونیستی هدف آمریکا نباشد و این کشور نخواهد جنگی منطقهای شکل بگیرد اما واشنگتن قطعا قصد دارد درگیریهای سیاسی و زد و خوردهایی میان کشورهای منطقه با یکدیگر صورت گیرد تا رژیم از مرکز توجهات و تمرکز فشارها خارج شود. غرب درحالیکه ایران در عملیات وعده صادق به شکل مستقیم رژیمصهیونیستی را هدف قرار داد، بدون آنکه تلآویو را خطاب قرار دهد درحال تحریک کشورهای عربی علیه تهران است.
3. تثبیت حقوقی و ساختاری مواضع
غرب و متحدانش در منطقه برای پیشبرد اهداف خود از ضعف نظامی رنج میبرند. این ضعف نظامی با توجه به حجم عظیم تسلیحات فروخته شده به کشورهای منطقه مربوط به حوزه ابزارها نیست اما در کلیت متحدان آمریکا در منطقه توانمندی نظامی کمی دارند. برای آنکه این ضعف برای آنها دردسرساز نشود، آمریکا قصد دارد با فریز کردن مرزها و با ترساندن دیگران، آنها را به لحاظ حقوقی و ساختاری تثبیت کنند. این اقدام با ارائه تضمینهای امنیتی شبیه آنچه در ناتو وجود دارد، صورت خواهد گرفت. نمونه روشنی از این اتفاق در شرق اروپا وجود دارد. روسیه بهعنوان دومین ارتش بزرگ دنیا که در کنار آمریکا قدرتمندترین قدرت هستهای جهان است به اوکراین حمله کرده تا مانع عضویتش در ناتو شود اما علیه کشورهای بالتیکی کوچکترین اقدام نظامی را انجام نداده است.
آمریکا با این تجربه درصدد گسترش تضمینهای امنیتی خود به غرب آسیاست. با این وجود مشکلی در این منطقه گریبانگیر واشنگتن است که نشان میدهد مقایسه دو منطقه غرب آسیا و شرق اروپا اشتباه است. واشنگتن نه براساس پیمان و تعهد نظامی بلکه خود راسا و به شکل مستقیم وارد منطقه شده، عملیات کرده و در هر نقطهای با مقابله مواجه شده است. نتیجه این درگیریها نیز شکست آمریکا و کشته شدن هزاران نفر از سربازان ارتش این کشور بوده است. شکست سعودیها در جنگ با یمن نیز از نوعی نبود که با تعهد امنیتی آمریکا یا پیمانی شبیه ناتو قابل رفع باشد.
4. ساخت یا نمایش پیروزی پس از شکست
آمریکا قصد دارد در وهله اول در صورت امکان با هراس افکنی از پاسخ ایران علیه رژیم در عملیات وعده صادق بتواند اتحادی علیه ایران تشکیل دهد و در صورت عدم تحقق آن، در وهله دوم با مانورهای رسانهای و لفظی اینگونه نمایش دهد که اجرای عملیات به زیان ایران بوده و خوراکی برای افکار عمومی و رسانههای مرتبط با خود ایجاد کند. در این خصوص باید دید عملیات ایران علیه خاک فلسطین اشغالی با مختصاتی که برای آن در نظر گرفته شده بود آیا واقعا باعث اتحاد کشورهای منطقه علیه تهران شده است؟ به نظر نمیرسد در واقعیت این عملیات چنین نتایجی داشته باشد، بلکه آمریکاییها درصدد ایجاد این نگاه با تلاش فراوان یا نمایش تحقق آن با هدف ایجاد هراس در تهران هستند.
5. متفاوت شدن روسیه و چین
روسیه و چین در ماههای اخیر رویکرد متفاوتی را درخصوص رژیم اتخاذ کردهاند که به زعم بسیاری بهخاطر سیاستهای پیشین این دو تعجببرانگیز است. چین و روسیه با محکوم کردن حمله رژیم به سفارت ایران در سوریه و دفاع از پاسخ ایران در عملیات وعده صادق به زعم بسیاری متفاوت از سیاست پیشین خود عمل کردهاند. با اینحال چنین دیدگاههایی با سنجش کاملی همراه نبودهاند. پکن و مسکو در گذشته سیاستی را اتخاذ کرده بودند که دیگر با فضای فعلی منطبق نیست؛ بهویژه اینکه رژیم با اقداماتش جهان را در لبه پرتگاه قرار داده است.
از سوی دیگر چین و روسیه به همراه ایران مواضع همگرایی درخصوص اوکراین، غرب آسیا و شرق آسیا را نشان میدهند که بیم هماهنگی میان آنها را در پی داشته است. احتمال دارد آمریکا با نگرانی درخصوص ابعاد و ماهیت همکاریها میان قدرتهای شرقی درصدد بازآرایی متحدان و منابع خود برای رویارویی با موقعیت جدید باشد.
6. توجیه عدم حمایت کامل از تلآویو
در عملیات وعده صادق، غرب از رژیم که مهمترین دارایی این مجموعه در غرب آسیا شناخته میشود تنها به شکل دفاعی حمایت کرد. این درحالی است که پیش از آن افکار عمومی و نخبگان دولتی فکر میکردند هر کشوری که با تلآویو درگیر شود به صورت مستقیم با واشنگتن مواجه خواهد شد. کشورهای منطقه از خود میپرسند در صورت وقوع اقدامات مشابه آمریکا چه اقدامی انجام خواهد داد. سعودیها تجربه قبلی نیز دارند که به سال 2019 و هدف قرار گرفتن تاسیسات آرامکو مربوط است. در آن برهه نیز آمریکاییها دست به اقدامی نزدند اما هیچکس فکر نمیکرد این بیعملی درخصوص رژیم نیز تکرار بشود.
بر همین اساس است که دونالد ترامپ رئیسجمهور پیشین آمریکا برای جلب نظر لابیهای صهیونیستی و عربی گفته است «اگر درگیری بین ایران و اسرائیل رخ دهد، از اسرائیل حمایت میکنم.» این سخنان اشارهای به برداشتها درخصوص عدم حمایت آمریکا از رژیم است.
7. توجیه چتر سوراخ رژیم
آمریکا از یک دهه قبل تلاش داشت با کاهش اقدامات عملیاتی در منطقه، ضمن حفظ حضور سنگین خود در آن، از هزینهها و ضایعات استقرار نظامی خود بکاهد. این اتفاق براساس برونسپاری ماموریتها به متحدان منطقهای صورت میگرفت.هدف از آن نیز اختصاص منابع بیشتر به شرق آسیا معرفی میشد.
واشنگتن تاکید میکرد پس از این تغییر آرایش، صهیونیستها متولی و سرپرست متحدان آمریکا در منطقه خواهند بود. حالا که این متولی خود به یک «کتکخور همگانی» در منطقه تبدیل شده و از گروههای شبهنظامی (مقاومت غزه، لبنان و عراق) تا دولت ایران آن را میکوبند، این فرضیه غلط از آب درآمده است.
برای مدتها اینگونه برداشت میشد که جنگ با شبهنظامیها سخت است و به همین دلیل آسیبهایی که تلآویو از نبرد با آنها میبیند چندان مهم نیستند. بر این اساس رژیم میتوانست با تجهیزات نظامی خود دولتها را که احساس مسئولیت بیشتری نسبت به جمعیت خود داشته و باید برای حیات اعتباری داخلی-بینالمللی داشته باشند، با تهدید روبهرو کرده و آنها را از مواجهه با خود منصرف کند. در عملیات وعده صادق ثابت شد رژیم قادر به چنین اقدامی علیه ایران نیست. اعراب به همین دلیل خواهان تعهد و تضمین امنیتی آمریکا هستند که در منطقه بماند و در صورت بروز درگیری به شکل مستقیم و حداکثری از آنها حمایت کند.
8. تامین مالی برای ترمیم ضعفهای پدافند هوایی غرب
پدافند هوایی غرب با وجود آمادگی دوهفتهای و هشدارهای ایران سه روز پیش از عملیات، و با وجود فاصله یکهزار کیلومتری ایران تا سرزمینهای اشغالی ناکام ماند. غرب در برابر این حمله از امکانات کشورهای زیادی استفاده کرد و عملا سیستم یکپارچه و گستردهای را در اختیار داشت. به نظر میرسد طرح چتر پدافند منطقهای در برهه کنونی یک نقشه برای فریب کشورهای منطقه جهت تامین هزینههای مالی توسعه فناوری، ارتقا و ساخت سامانههای جدید پدافند هوایی است تا سامانههای شکستخورده جایگزین شوند.
9. پر ساختن خلأ تسلیحاتی ایجادشده
کشورهای منطقه پس از ناکامی رژیم و متحدان غربیاش در دفع عملیات ایران احتمالا به بازطراحی سیستم نظامی و تسلیحاتی خود میاندیشد. آمریکا درصدد کنترل این روند شکلگرفته و در صورت امکان جلوگیری از آن است.
احتمال دارد برخی از این کشورها به بهبود روابط خود با محور مقاومت گام برداشته و تعدادی نیز با اهدافی چندگانه به سمت روابط با تامینکنندگان تسلیحاتی دیگری بروند. بهعنوان مثال تامین پدافند هوایی و تسلیحات هجومی مانند موشکهای بالستیک میانبرد از چین میتواند ضمن ارتقای توان تسلیحاتی کشورهای منطقه به تامین تسلیحاتی منجر شود که آمریکا آنها را در اختیار کشورهای منطقه قرار نمیدهد. همچنین خرید از چین تقویتکننده این احتمال است که پکن در روابط تهران با این کشورها دست به میانجیگری بزند. از سوی دیگر روابط با تولیدکنندگان غیرآمریکایی سلاح میتواند واشنگتن را به فروش تسلیحات پیشرفتهتر به کشورهای منطقه ملزم سازد.
10. تامین هزینههای انتخاباتی
دولت جو بایدن امیدوار است در ازای ارائه تضمین و تعهد امنیتی به عربستان بتواند پول سعودی را به کمپین انتخاباتی خود جذب کند. اگر سعودیها راضی به حمایت مالی از بایدن در انتخابات پیش رو نباشند باید خود را برای تعویق ارائه تعهد امنیتی و یا تضعیف مفاد آن آماده کنند.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/